شاعر : ناشناس نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن قالب شعر : غزل
زدستانت کشیدم دست تا دستم قلم گردد که باید دستهایم افـتخـارمـادرم گردد حلالم کن بدان عبداللهت طاقت نمیدارد ببـیـند معـبرنامحـرمان بینحرم گردد
همان بابای من از داغ سیلی سوخته کافیست چگونه شاهد سیلی زدن چشم ترمگردد مکن اینگونه عمه التماس منکه برگردمندارم تاب اینکه قامتت از غصه خم گردد بهبابایم حسن منقول دادم همچنان قاسمکه بیش ازپیش بین خون مقامم محترم گردد مرا ازفیض این محروممنما عمه جانم که سرمن هم بروی نیزۀ دشمن علم گردد
ز نسل حیدرم باید بمیرم تا که من بینم عدوی بیحـیایی وارد حُرم حَرَم گردد